- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
عـلـت خـلـق مـاسـوا زهـراست سـتـر نامـوس کـبریا زهـراست بـر چـهــلـه نـشــیــنـی احــمــد آنچـه دادنـد در حـرا زهـراست میدهد جان، به مُرده تسبیحش مُهـر تصدیق مرتضا زهراست خــیــر دنــیــا و آخــرت داریـم اولـین، آخـرین دعـا زهـراست قـبـله در امـتـداد سـجـدۀ اوست زمزم و مروه و صفا زهراست ما گدائـیم هرکجا روضـه است مینـشـیـنـیـم هرکجا زهـراست چــادر او کـسـای او در حـشـر خوشه چینِ صف جزا زهراست نطق او خط به خطِّ قـرآن است حـرف ما بعـد ربّـنـا زهـراست آنکه با ناله میرسـد از عـرش هر شب جمعه کـربلا زهراست تــه گـودال، آســمــان لــرزیــد صاحب حزن این صدا زهراست او که میدیـد چـشم تـار حـسین از دل تـیر و نیـزهها زهراست او که با دست و پـا زدنهـایش میزند نـالـه پا به پا زهـراست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
روزها خـورشید را در آسـمان انداخته چـادرش را بر سـر کـل جهـان انداخته حرز بازوبند حیدر بوده پس با این حساب چارچوب قـلعه را با یک تکان انداخته چونکه ناموس خودش بوده خداوند غیور نام کـوثـر را ازین رو از اذان انداخـته رشتههای چادر زهراست یا اینکه خدا؟ سمت ما از بام عـرشش نردبان انداخته مُهر تایید ست و بعد از هر نماز ما خدا ذکـر تـسبـیـحات او را بر زبـان انداخته تا که تنها زائر زهـرا خودش باشد فقط پس مزارش را خدا در لامکان انداخته
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شاعرم؛ مثل همیشه، با قلم، در میزنم در بهشتم؛ چون قلم، در وصف مادر میزنم هر شب قدرم، پُر از تقدیر صبحی روشن است تا دم از آن نـامِ با قـرآن برابـر میزنم مومنم؛ ایمان من، از شوق تسبیحات توست مـن به یـاد تـو، دم از اللهاکـبر میزنـم تا شنیدم، مادرم دریای پاکی، مثل توست بیشتر دارم به اعـماقِ دلم، سر میزنم تا به دست آرم دلت را، از نجف دُر می خرم نقش دُر را مثل دل، با نام حیدر میزنم از لحد پر می کشم، تا میرسی دامن کشان یاعلی گویان، قدم بر خاک محشر میزنم من بهشتی هم که باشم، قصر میخواهم چه کار میروم چادر کنار حوض کوثر میزنم عاشـق سـاداتم و هـمـراه فـرزنـدان تو طعـنه بر احـوال نا فـرجام ابتر میزنم تا شبـسـتان حرم، با فاطـمیون میروم سربلندم کرد، سربندی که بر سر میزنم مثل تو، حتی اگر تنها، به میدان میروم مثل تو، حتی میان کوچه، سنگر میزنم نالۀ دلـتـنگیام را، آه مـادر! سالهاست میروم قم، در میان صحن دختر میزنم شاعرم، این است فرقم با یتیم و با اسیر من فقیری با وقارم، با قلم، در میزنم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
مینويسم به نام حـضرت نـور مینويسم به خطِّ شعر و شعور از تـو بـايـد سـرود پـس حــالا سخنم میرسد به وقـت ظـهـور مـــادر مــهــربـــان ســـاداتــی لَکَ صَدرَک به صَدر فاطمه است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
الـسـلام ای مـادرِ شـاهِ شهـیـدان السلام الـسـلام ای کـوثرِ جاریِ قـرآن الـسلام چـشمهـایت شـعـرِ آب و آسـمـانت آیـنه ای شکـوفاتر ز گـلـهای بهـاران السلام
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
داریم به دل گـرمیِ طـوفـانِ نجـف را داریم به لب مِدحَـتِ سلـطـانِ نجف را ما نانِ علی خورده نمک گـیرِ غدیریم بـایـد بـه درِ خـانـۀ زهــرا بـنـشـیـنـیـم تا لطـفِ خـدا را به تـمـاشا بنـشـیـنـیـم بوسیدنِ دستانِ شما واجب عینی است دستی که زده بوسه پیمبر فقط این است آن دخترکی که شده مادر فقط این است خانم حرمی از تو در این سینه خدا ساخت بالاتر از آن خط که نوشتـند تو هستی مدحی که نخواندند و نگفتند تو هستی چـیـزی بِـجُـز از نـورِ خـداوند نداری بانو چه شگفت است هُبوتی که تو داری قدر است چه قدری ملکوتی که تو داری با تـیغ به تو تکـیه کُـنَد شـیـرِ خـداوند از روزِ ازل هر تپـشـت یادِ عـلی بود نَبْضَت، ضربانت، نَفَسَت نادِ علی بود از ریشۀ آن چادر اگر ریشۀ شیعه است در سینه اگر آتـشی از شـورِ تو داریم در دست اگر رأیتِ منـصورِ تو داریم از بارِشَت ای ابر، پُر از لاله شد این باغ هرجا که بلـنداست به زیرِ قـدم ماست بر هرچه سه تیغ است شکوهِ عَلَم ماست ما درس جز از محَضرِ اسلام نگیریم هر بادِ مخـالـف شده جـوشن به تنِ ما هـر لالـه تـوان داد به بـرخـاسـتـنِ مـا صائب چه خوش آورد زِ شرحِ جگرِ ما یکروز از این ظـلـمِ گـران هیچ نـمانَد از دشـمـنِ اسـلام نـشـان هـیـچ نـمـانَد یکـروز از این دل پَـرِ پـرواز بسازیم گـفـتید که: سرگـرمِ پـریـشانیِ خویشم سرخوش زِ سبویِ غـمِ پنهانی خویشم یـارانِ خـراسـانیات امـروز بگـوشند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
استجابت زیر دستِ دستهای فاطمهست بهترین کرسی عرش الله جای فاطمهست مرتضی فـرمانده کل قـوای فـاطمهست نور حق زهراست، زهرا هم تمامش حیدر است پیشوای عرشیان است و امامش حیدر است یک علی دارد خدا آن هم برای فاطمهست دردمند عشق استعلاج میخواهد چهکار؟ جز محبت عاشق محتاج میخواهد چهکار؟ »قاب قوسینِ» خدا دولتسرای فاطمهست نُه بهار زندگی را با رسالـت طی نمود نُه بهار دیگرش را با عـلی هـمراه بود خلقتی هم شد اگر محض رضای فاطمهست کوثر اهل یقـین اعـجـاز یـزدان فـاطمه حمد و توحید و دخان و آل عمران فاطمه لام و میم و طا و ها اسرار «طا»ی فاطمهست بانـوی لـولاک شـد بنـیـانگـذار پـنج تن روی دوشش میکشد او کوله بار پنج تن هل أتی شد هل أتی چون هل أتای فاطمهست یاعلی و یا عـلی ذکر لب صدیـقـه است »مادر بابا» فقط این منصب صدیقه است زینبی که جلوههایش رونمای فاطمهست بانوی احساس با دستاس دستش پینه بست روی دامانش چه با وسواس شبنم مینشست بی گمان مدیون آن صوت رسای فاطمهست بر رکاب حق نشسته این نگین خوش تراش کردهام با نان او یک عمر امرار معاش جان فدای هرکسی که جان فدای فاطمهست دخـتـرانش مـرجـع تـقـلـیدهای هـاجرند تک تک اولاد زهـرا جـلـوۀ پیـغـمـبرند قبلۀ عالم علی موسی الرضای فاطمهست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
قدم هرجا گذاری خاک آن زر میشود قطعأ غلام حقله گوش تو ابوذر میشود قطعأ من از اُمِّ اَبیهـا بودنت فـهـمیدهام زهـرا کسی که دخترش باشی پیمبر میشود قطعأ تو هستی نفخۀ صور و تو هستی صور اسرافیل تو هر آنی بخواهی صبح محشر میشود قطعأ خودت که جای خود داری کنیز خانهات فضه ز نورش عالم امکان منوّر میشود قطعأ توئی زهره توئی زهرا توئی انسیة الحورا به حق مثل توئی هم کفو حیدر میشود قطعأ حسن از تو حسین از تو امامت جاری از نورت همین مطلب خودش تفسیر کوثر میشود قطعأ اگر یک آن نسیم افتد گذارش بر سر کویت فضای عالم امکان معـطر میشود قطعأ
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
نامِ زهرا که کوثرِ عشق است هـمـسرِ او دلاورِ عـشـق است دامـنـش گـر که باغِ زینب شد کـربـلایـش چـراغِ زیـنب شـد ای تـو بــانــوی آب و آئـیــنـه مِـهـرِ جـانت بـهـارِ هر سـیـنه بـاغِ دامن چـه پُـر ثـمـر داری یـازِده گــل تـو از پــدر داری مصحفِ نوری و علی نـوری گر چه انـسانی و ولی حـوری اسـمِ تـفـضـیـلِ حـق تعـالی ایی فـاطـر و فـاطـمـه و زهـرایـی فـاطـمه یعـنی بر عـلی جوشن شـمـعِ او تـا اِلَـی الاَبـد روشن آسـمـان غـرقِ در تـمـاشـایـت آب و آئـینه مـست و شـیـدایت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شـبانه تـا که درِ رحـمتِ خـدا وا شد تـمام شـهـر، درون قـنوت او جا شد خـیـال کـردم، سـجـاده بـود، امـا نـه درِ بهـشت خدا بود نیـمه شب وا شد دوباره آیـنه در سجـدۀ عـمیـقی رفت و بین عرش، خدا غرق در تماشا شد چـکـید نـم نمِ بـاران به روی سجـاده و سـاحـلی که محـلِ نـزولِ دریـا شد بلند تا که شد از سجده؛ مرتضی را دید دوبـاره آیــنـه در آیــنـه هــویـدا شـد دوبـاره نـوبـتِ دیـدارِ سـورۀ کـوثـر دوبـاره نـوبتِ دیـدارِ نـقـطـۀ بـا شـد گـذاشت کـیـسۀ نـان را به شانۀ مولا میان کـوچه شـمـیمِ بهـشت، برپـا شد و باز کاسهای از اشک، پشت مولا ریخت دعـای بـدرقـۀ راه، اشـکِ زهـرا شد هـمیـشه میشد، زیـبا بـماند این دنـیا ولی چه حیف که هجده بهار زیبا شد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
عـزّتی دارم مـداوم از عـطـایِ فـاطـمه دولـتی پـایـنـده دارم از دعـایِ فـاطـمـه کـی سـزاوارِ غـلامیِ درِ این خـانـهام؟ آبـروهـا یـافـتـم از خـاکِ پـایِ فـاطـمـه تا که کوچک میشوم بیبی بزرگم میکند چون شرافـت داده ایزد بر گدایِ فاطمه ذکـرِ یا زهـراست درمـانِ تـمـامِ دردها من شـفـایم را گرفـتـم از دوایِ فـاطـمه گوهری در سینه دارم میدرخشد مثلِ ماه چیست آن گوهر بجز دّرِ ولایِ فاطمه؟ مخفی القدراست در دنیا، نمیداند کسی جز خدا و جز نبی؛ قدر و بهایِ فاطمه ما کجا و گـفتن از قـدّیسۀ هـفت آسـمان کـلّ قـرآن شد تـمـامـاً در ثـنـایِ فـاطمه معنی کوثر بغیر از حضرت صدیّقه نیست رونـقی دارد جهـان با بچّـههایِ فـاطمه کاش میشد لحظهها را وقفِ آن بانو کنم جانِ خود را هدیه کردم از برایِ فاطمه میزنم فـریاد نامـش را به امّـیدِ وصال میرسد بر گوشِ من آخر صدایِ فاطمه
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
یـا فـاطــمـه! تـجـلّـیِ انــوار کـبــریـا یا فـاطـمه! عـزیـزتـرین خـلـقتِ خـدا شکـر خـدا برای تو من خـادمی شدم دست خـودم نـبوده اگر فـاطـمی شدم نُطقم شکـسته نیست اگر پا شکـستهام از دردها به یُـمن دعـای تو رَسـتـهام در بیـن خـادمـان تو من دستِ آخـرم در حدّ وسـعِ خویش برای تو شاعرم بـانـو اگـر چه روسـیـهاَم از گـنـاههـا خـانـم! اگر چه گـمـشـدهام بـین راهها امّا به غـیـر تو نـزدم رو به زنـدگـی تسبـیحِ توست افـضلِ اعـمال بـنـدگی از ابر چـادرت بچکـد خـضرها بسی بیش از همه تویی که به فریاد میرسی «هذا محبُّ فاطـمه» سربـند انبـیاست ذات تو راز سرّی و پوشـیدۀ خداست کـیـفـیّـت قـدم زدنـت بـیـن کـوچـههـا معـلـوم میکـنـد که تویی معـدن حـیـا کیفـیّت حجاب تو در پیـش چشم کور معلوم میکند که تویی نورِ نـورِ نور کـم آوَرَد ز حـقّ ثـنـاگـویـیاَت زبـان الگو بگیرد از جَـنَمت صاحبالزّمان تو منحصر به فـردترین یار حـیدری تو اَقـرَب از همه به وجود پیـمـبـری مــزد رسـالـت نَـبـَـوی شـد مــودّتـت باشد بـهـای جـنّت الاَعـلـیٰ مـحـبّـتت پایم شکستهاست؛ امیدم به پای توست پا بر سرم گذار؛ وجودم برای توست ای کاش باشیام تو در این روزها نصیر امشب شفای نوکر خود از خدا بگیر
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلاماللهعلیها
مروه و سعی و صفا مشعر؛ به نامِ فاطمهست احترامِ کعبه بعد از احترامِ فـاطمهست مسجد و گلدسته و محراب میگوید: علی چون أمیرالمؤمنین تنها امامِ فاطمهست در دفاعِ از ولایت محسنش را میدهد ذوالفـقارِ مرتضی محو قیامِ فاطمهست چرخش دستاس قوّت میدهد بر دست او روز و شب «نادعلی» ذکر مدامِ فاطمهست جذبۀ منظومۀ شمسی تبـسّم های اوست گرمی خورشید از لحن سلامِ فاطمهست غرق شد آنقدر در عشقش که حس کردم علی نیمۀ دیگر که نه! بیشک تمامِ فاطمهست در قیامت؛ هم عنایت هم شفاعت سهم ماست دوستی با شیعۀ حیدر مرامِ فاطمهست!
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
دوای درد دل خـسـتـۀ هـمه زهـراست هماره بر لب عشّاق؛ زمزمه زهراست اگر دوباره بپرسند: سرپـناه تو کیست؟ جواب آخر من بیمـقـدّمه "زهـراست"
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
چنان در سجدههایش استقامت میکند زهرا سر سجاده تدریس عبادت میکند زهـرا تبسم میکند حـیدر همین که گوشۀ خانه برای زینـبش قرآن تلاوت میکند زهرا علی را در خداوندش، خدا را در همانندش خدا را هر کجا باشد زیارت میکند زهرا عسل میریزد از نام علی، هنگام تسبیحش خدا را با علی گفتن ضیافت میکند زهرا به دارالحکمۀ زهرا خلافت میکند حیدر به دارالحکمۀ حیدر خلافت میکند زهرا برای شمع و پروانه که راه عشق میجویند کفایت میکند حیدر، کفایت میکند زهرا به یادش یاس میکارم معطر میشود روحم به دل حُب علی باشد سرایت میکند زهرا سوالی داشتم پرسیدم از تاریخ گریان شد و پاسخ داد احساس کسالت میکند زهرا به مجروحان جنگی سر زدم با درد میخوابند نمیدانم چگونه اسـتراحت میکند زهرا به کرسی شفاعت مینشیند با دلی پُر خون قیامت را به یک آهش قیامت میکند زهرا و با پیراهنی که گرگها صد پارهاش کردند تمام شیـعـیانش را شفاعت میکند زهرا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
آن زمینهایی که به لطف تو واجد میشوند در طهارت داشتن مانند مسجد میشوند کیمیای دست فـضه؛ مزد کار خانه بود پس کـنـیزان تو دارای عـواید میشوند به گرو رفته ولی صد دل گرو میآورد از قبال چادرت یک قوم عابد میشوند خاکِ خاک انداز صحن خانه را بیرون نریز! رحم کن بیبی به آنهایی که زاید میشوند! در عـبودیت به تسبـیح تو محـتاجـیم ما نامساعدها به اذکارت مساعـد میشوند در مقام عشق از اصل و نسب گفتن خطاست پس تـمـامی محـبّـان تو سـید میشـوند! از مصادیق جهاد احیای امر فاطمه ست گریه کنهای تو هم شأن مجاهد میشوند پاکی ناموس ما مدیون ناموس علیست زیر این پرچم همه دور از مفاسد میشوند روز محـشر در جواب منکـران فاجعه لکههای خون بر مسمار شاهد میشوند
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
نخ تسبیح زهرا عروة الوثقای حیدر بود علی دنیای زهرا بود و او دنیای حیدر بود زمین و آسمان از نور زهرا نور میگیرند درخت آفرینش را وجود او شکوفا کرد خدا روز ازل با عشق زهرا را تماشا کرد چه باید گفت از زهرا از آن انسان بیتکرار کسی غیر از خدا و مرتضی نشناخت زهرا را کسی غیر از خدا و فاطمه نشناخت مولا را ملائک روز و شب گرم طواف خانهاش بودند
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
ز صبح ازل شرح غـم فاطمهست کـسی که نـدارد عـدم فـاطمهست خدا را فـقـط یک قـسم کافی است به حق عـلی، آن قـسم فاطمهست خـدا طـالـعـم را چـه سـعـد آفـریـد نوشـتـه بر آن، مـادرم فاطمهست نــفــس هـای مـن آســمــانـی شـده دمـم یـا عـلـی، بـازدم فـاطمهست فـقـط یک نـفـر مـثـل حـیـدر شـده به قرآن که آن شخص هم فاطمهست زنـان بزرگ جـهـان روز حـشـر همه قطره هستند و یم فاطمهست حـرم در نـجــف دارد و قـلـب مـا به ظاهـر اگـر بیحرم فاطمهست کجـا سـائـلی را ز در رانـده است نـشـان خـدا در کـرم فـاطـمهست
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
کنارِ خالقش بود از ازل؛ از ابتدا؛ زهرا و خواهد ماند، در آن لامکان تا انتها؛ زهرا نزولش آیۀ تطهیر، را دریای اَطهر کرد که بارد از زلالِ رودِ خود بر«انّما» زهرا شبِ چادر نمازش در حقیقت لیلةالقدر است برای شأن او گفتند، «ما اَدراکَ ما زهرا« حدیثِ قدسیِ اهلِ کسا یعنی که روی فرش تمامِ عرش را جا داد، زیر یک عبا؛ زهرا به شوقِ سایهسارِ رحمتِ «اَلجار ثُمًّ الدّار» شدند اهل زمین و آسمان همسایه با زهرا چراغِ خانهاش را نذرِ مسجد کرد، بیمنّت غذای بچهاش را میدهد دست گدا زهرا خدا آموخت، درس بندگی را به حبیبِ خود پس از آن گفت، بعد از هر نمازش؛ مرحبا زهرا »مَفاتیحُالجَنان» قفلِ دل ما را که وا میکرد توسّل کرد، بر صاحبْدعا و گفت، یا زهرا به روز حشر، وقتِ دستگیری، کارشان گیر است شفیعان نیز میگویند، آنجا یکصدا؛ زهرا نوشتن از مقامِ قدسیاش کار خداوند است کجا این گنگگوییهای شاعرها؛ کجا زهرا؟!
: امتیاز
|
مدح حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام
تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد نه آسیه، نه حوّا و نه مریم؛ تا قیامت هم کسی هم رتبۀ صدیـقـۀ کـبرا نخواهد شد تو را کوثر لقب داده خدا؛ خیر کثیری تو به غیر از تو کسی تأویل اعطینا نخواهد شد فقیران و یتیمان و اسیران یکصدا گفتند: رقیب دست بخشایشگرت دریا نخواهد شد نه خورشید و نه مهتاب و نه فانوس و نه آیینه زمین روشن بدون زهرۀ زهرا نخواهد شد تو خورشیدی دم صبح و ستاره موقع مغرب تو که باشی جهان مقهور ظلمتها نخواهد شد « بحق فاطمه» گفتیم بعد از ذکر « یا فاطر» که «یافاطر» بدون «فاطمه» معنا نخواهد شد خداوند آفرید او را برای تو که میدانست کسی غیر از علی با فاطمه همتا نخواهد شد علی گفتم که نام دیگر زهرای مرضیه ست علی که شعرمن بی نام او زیبا نخواهد شد علی که خالقـش بوده ثناگویش یقـیناً پس مدیح گوشه چشمش هم به شعرم جا نخواهد شد علی که نام او رمز ورود در سماوات است بدون نام او درهای جـنّت وا نخواهد شد دم من حیدر است و بازدم زهراست دم به دم بدون عشق شان امروز من فردا نخواهد شد به وقت کارزار مرگ تنها دلخوشیم این است که هرکس عاشق این دو شود تنها نخواهد شد علی از روز اول شد ابوالشیعه پس این گونه کسی جز فاطمه مادر برای ما نخواهد شد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
تا توان داری گدای حضرت صدیقه باش بیمحابا! مبتلای حضرت صدیقه باش افضل الأعمال عالم؛ مدح این بانو بود تا نفس داری ندای حضرت صدیقه باش سعی کن تا محـرم کاشانۀ زهـرا شوی مثل سلمان؛ آشنای حضرت صدیقه باش بین این خانه اگر کوچک شوی عزت دهند با صلابت خاک پای حضرت صدیقه باش مادریها میکند هر روز و شب بر شیعیان لااقل از بچههای حضرت صدیقه باش گریه کن در روضههای سخت و جانفرسای او با همین اشکت شفای حضرت صدیقه باش بر حسینیهای عـالم لطف بیپایان کند پس غلام سر جدای حضرت صدیقه باش
: امتیاز
|